جاه سلیمان
((جاه سلیمان))
باده بده ساقیا،قاصد خوشخوان رسید
باغ خزان دیده را بلبل دستان رسید
غم مخور، ایام غم همچو زمستان گذشت
فصل بهار آمد ودشت ودمن جان رسید
جنت اعلای حق ،جمله چراغان شده
سرور وسالار دین،سید رضوان رسید
بتکده ویران شده،طاق مداین شکست
نور خدا آمد وصاحب قرآن رسید
مست سرور عرشیان،رست زغم فرشیان
اشرف کون ومکان سید حناّن رسید
دولت منصور چون بیرق نصرت زده
خاتم پیغمبران حجت رحمان رسید
حلقه زد افلاکیان بهر تماشای او
کلبه احزان ما،جاه سلیمان رسید
گرمی آتشکده رو بخموشی نهاد
آتش عشق ولا ،خرمن امکان رسید
آدم ونوح وخلیل،یونس وعیسا مسیح
بهر دعا وثنا موسی عمران رسید
ناقلیا رنج وغم جمله به پایان رسد
کشتی کونین را منجی طوفان رسید
غزل از: خودم