نفس باد صبا.............

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
این تطاول که کشید از غم هجران بلبل تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد
ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد
مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد
حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد

 

ازآن می ساغرم پرکن، وجودم آتش افروزد

*(بی قرار)*

قدح لبریز کن ساقی، وزان می ساز کارم کن

همه دردم همه سوزم،قــــــــرین آه وزارم کن

*****

ازآن مـی ساغرم پرکن ،وجودم آتش افروزد

زمُستی مَست گردانم،دوباره هوشیارم کن

مـــرااز دُرد جام پیر میخـــــانه بده ساقـــی

همه اسرارپنهان را به یک دم آشکارم کـــن

چنان مست وخرابم کن ،قیامم را بهم ریزد

فنا اندرفنا گردم ،زعشقت،خاکسارم کـــن

معاذَلله ازاین دیده،هرآن بیند،همان خواهد

خــدایا ناتوانم ،خود غنـــی ازغیـریارم کــن

گذشت عمرم ،ندانستم که مَستی عالمی دارد

سبو بشکسته مسکینــــم،حبیبا بیقــــــرارم کن

*****

بگفتم ،فتنه درکارم فکنده نرگس مستش

بگفتا (ناقلی)چاره ،طلب از کـــردگارم کـن


شعر از:خودم