خواستم باده زنم
((ید واحده ))
ابتــــــــدای غـــــــزلم قافـــیه تنگ آورده
اهل دل گو،که سخن از همه رنگ آورده
سینه تنگ آمد از این فاصله ی قافله ها
من نه آنم که،هرآن خواست به چنگ آورده
خواستم باده زنم،سرخوش وآزاد شوم
ساقی پیر فلک جام شرنگ آورده
چه شد آن وحدت وایثار ،چه شد صحبت یار
نکند عشق زدل کم شد وزنگ آورده
این چه سریست!دراین دایره حیرانم من
آهوی دشت ودمن تیغ وخدنگ آورده!
(مرسی وآی لاو یو)جای تشکر ،دوستی
بهر من دلبرم از سوی فرنگ آورده
ظاهرا مرد،ولی چهره شده همچو زنان
این چه رسمیست که یک عده دبنگ آورده!؟
من وتو وارث گلهای بخون غوطه وریم
خصم دون از همه سو،نغمه جنگ آورده
چون ید واحده بر خیز به دشمن تازیم
شکر لله که عدو منگه ولنگ آورده
شعر از: خودم
+ نوشته شده در پنجشنبه دهم مرداد ۱۳۹۲ ساعت 15:38 توسط شیدا(عاشق)
|