( مرگ
عاشق)
مرگ پروانه بدیدم دل شب
در میان آتش
شمع در ماتم او، خون بگریست
اشکی از دیده ی نیلوفر ریخت، قطره ها حامل ویروس
جنون!
شب مهتاب ،عزایش بگرفت. و برای غم او،جامه ی ظلمت
پوشید.
آب از چشمه ی خشکی جوشید ، همه جا دریا شد ، همه
دریا طوفان !
می نوازد مطرب،رود ورباب و....سماع امواج
در میان امواج بلمی فرسوده ، ناخدایش خسته.
در گلستان، همه گلها سر تعظیم فرود آوردند
همه بستان گریان،آه بر دل، دست برسینه،زلف پریشان،
اشک در چهره نمایان، هق هق گریه مرغان!
چشمها خیره به اعماق افق ، انعکاسی
دیگر....
بلبلان نوحه سرادر غم یک دلداده ،در غم یک عاشق از
دست رفته، همه اینها مجاز است ولی ....
شمع ،همه در فکر وخیال ماضی! کلماتی مبهم برزبان می راند.
وای من!باکه نجوا بکنم در دل شب.با که خلوت بکنم
.بر که آهنگ سفر خواهم خواند!؟
اندرونش ،همه درد است ،همه سوز! شکوه از دست حسودان زمان!
گله از بی خردان،نفرت از زاویه ی بسته ی این
کوردلان.
بوف آواز قناری خواند! وقناری در بند!
همه جا سوت وسکوت، نردبانی ازآه، شطی از درد،چون
سمندی تک تاز به سر قله غم می تازد.
همه جابهت،همه حیران. و فقط گریه ی خاموش عزیزش
رفته !!
به بهانه شهادت مولی الموحدین امام
علی (ع) سروده ام