واقعـــــــــــا به خــــوانــــــــــدنش مـــــــــــــــــــی ارزد!
آیا تا به حال فکرکرده اید چرا وقتی دو نفر با هم مشاجره و دعوا می کنند با اینکه خیلی بهم نزدیکند وگاهی هردو توی یک اتاقند و صدای هم را راحت می شنوند سر هم دادوفریاد می کشند ؟
وقتی دونفر خشمگین هستند قلب آنها از یکدیگر دور می شود.برای اینکه این فاصله را پر کنند مجبورند داد بزنند تا صدای یکدیگر را بشنوند.هر چقدر از دست یکدیگر عصبانی تر باشند قلبهایشان از هم دورتر می شودومجبورند بلندتر فریاد کنند تا شاید قلبشان صدای یکدیگر را بشنود.
**********
حال وقتی دونفر به عشق هم گرفتارمی شوند چه اتفاقی می افتد؟ حتما دیده اید که آنها به نرمی وملایمت با یکدیگر صحبت می کنند زیرا قلب آنها به هم خیلی نزدیک شده یا بین قلب این دو فاصله ای نیست یا اگر باشد آنقدر کم است که نیازی به بلند صحبت کردن ندارند. هرچقدر دوعاشق به یکدیگر علاقه بیشتری داشته باشند نیاز آنها به صحبت کردن با یکدیگر کاهش می یابد. کم کم صحبت ها تبدیل به نجوا می شودولحظه ای که این قلب باهم یکی شد حتی نجوا نیز نیاز نیست .چرا که با زبان نگاه باهم حرف می زنند
**********
حالا به سوال فکر کنید: چرا وقتی با خدا حرف می زنیم سر به آسمان بلند می کنیم و با اینکه او را
نمی بینیم‘ آرام و بی صدا شکر می گوئیم و مناجات می کنیم
چون خدا را بقدری به خود نزدیک وصمیمی میبینیم که حتی لازم نمی دانیم حرف بزنیم چون میدانیم که او در وجودمان در خونمان ودر قلبمان جای گرفته واز سر ضمیرمان آگاه است ولی به محض ورود عشقی از خارج او کریمانه جایش را به تازه وارد می بخشد .
یامن اسمه دوا وذکره شفا
