تنهاي تنهايم ،دفترچه خاطراتم را در افقي دوردست گشوده،
انگشتان پلكم را با آب ديده مرطوب ساخته ورق به ورقش را مرور مي كنم .از آرشيو
خاطراتم حلقه فيلمي جدا كرده ودر آپارات خيال سوار مي كنم
با اينكه فيلم قديمي وخش دار است ولي با شمارش معكوس سه ، دو،
ويك نمايش فيلم شروع مي شود..........
متن از:خودم